خانواده
دعاوی خانوادگی عبارت است از دعاوی مدنی مربوط به کانون خانواده که در واقع مجموعه قوانین و مقرراتی است که بر روابط و مسئولیت های اعضای خانواده است؛ بین هر یک از زن و شوهر و فرزندان و جد پدری و وصی و قیم و همچنین شامل : دعاوی طلاق – مطالبه مهریه – مطالبه نفقه زوجه و فرزندان – عدم تمکین – استرداد جهیزیه – حضانت و ملاقات فرزند – اثبات یا نفی ولد می باشد.
خدمات امور وکالت خانواده
در قوانین جمهوری اسلامی حق طلاق صرفا برای مرد تعریف شده است. بیشترین دعوای مطورحه در دادگاه خانواده را دعوای طلاق تشکیل می دهد. بر اساس قانون مدنی و قانون حمایت خانواده مرد هروقت بخواهد و زن در موارد خاص از جمله اثبات عسر و حرج میتواند دادخواست طلاق بدهد.
طلاق چیست؟
در پاسخ به این پرسش که طلاق چیست؟ باید گفت: واژه طلاق کلمه ای عربی است و به معنای گشودن گره و رها کردن است و در فقه بعنوان از بین بردن ازدواج با لفظ مخصوص می باشد. طلاق امروزه بعنوان یک ابزار برای خاتمه رابطه زناشویی میان زن و مرد شناخته می شود و یکی از مرسوم ترین دعاوی ای است که در دادگاه ها مطرح می شود.
چند نوع طلاق داریم؟
در قانون مدنی، موادی به این موضوع اختصاص داده شده است و بر اساس این قانون، ما چند نوع طلاق داریم. انواع و اقسام طلاق، عبارتند از:
بر اساس امکان رجوع پس از این که زن و شوهر از یکدیگر جدا می شوند ، در طول مدت عده زن، مرد می تواند به زن رجوع کند؛ به این معنی که بدون این که لازم باشد دوباره باهم ازدواج کنند، و تنها با ثبت رجوع، می توانند زندگی مشترک خود را از سر بگیرند. حق رجوع همواره با مرد است حتی اگر طور دیگری توافق شود.
طلاق بر اساس امکان رجوع به دو نوع طلاق طلاق رجعی و طلاق بائن تقسیم می شود؛
طلاق توافقی:
طلاقی که در قانون مدنی به آن اشاره ای نشده اما با توجه به اصل آزادی اراده ها و مستند به ماده ۱۰ قانون مدنی می توان آن را در ذیل انواع طلاق قرار داد طلاق توافقی است. به این صورت که زوجین با توافق بر سر تمام مسائلی که دارند و به صورت مشترک وارد مراحل طلاق می شوند بعد از رجوع به داوری و اخذگواهی عدم امکان سازش صیغه طلاق جاری می شود.
طلاق رجعی :
طلاق رجعی چیست؟
این طلاق، از انواع و اقسام طلاق است و طلاقی است که مرد می تواند در طول مدت عده به زن رجوع کند و زندگی مشترکشان را از سر بگیرند. پس از اتمام عده، حق رجوع از بین می رود. اکثر طلاق هایی که ثبت می شود از نوع طلاق رجعی است مگر این که در قانون ذکر شده باشد که از نوع بائن است که در ادامه توضیح داده شده است.
طلاق بائن :
طلاق بائن چیست؟
یکی از انواع و اقسام طلاق است که مرد حق رجوع به زن را ندارد . طبق ماده ۱۱۴۵ قانون مدنی در موارد زیر، طلاق از نوع بائن است:
- طلاقی که قبل از نزدیکی واقع شود.
طلاق قبل از نزدیکی مانند جدایی در دوران نامزدی، نوعی طلاق بائن است. به همین علت؛ عده طلاق قبل از دخول و نزدیکی، منتفی است و زن می تواند بلافاصله پس از طلاق، با مرد دیگری ازدواج کند. از جمله شرایط طلاق قبل از دخول و نزدیکی، آن است که مهریه زن نصف می شود و هر کدام از زن و شوهر می توانند بلافاصله برای پاک کردن نام همسر قبلی از شناسنامه اقدام به ازدواج نمایند.
- طلاق یائسه.
اگر زنی به یائسگی برسد رابطه بلافاصله قطع می شود، چه مرد با وی نزدیکی داشته باشد و یا نداشته باشد.
- طلاق خلع و مبارات مادام که زن رجوع به عوض نکرده باشد.
طلاق خلع و مبارات؛ یکی از انواع و اقسام طلاق بائن است و طلاقی است که طرفین به علت کراهتی که از هم دارند، از یکدیگر جدا می شوند. در این طلاق که زن مالی را به مرد می بخشد تا مرد را به طلاق راضی کند و تا زمانی که زن از این مال رجوع نکرده باشد، طلاق از نوع بائن محسوب می شود؛ زیرا زمانی که زن از بذل رجوع کند، مرد هم می تواند از طلاق رجوع کند.
- طلاقی که بعد از سه وصلت متوالی به عمل آید اعم از این که وصلت در نتیجه رجوع باشد یا در نتیجه نکاح جدید.
طلاقی که بعد ا ز سه وصلت متوالی به عمل می آید اعم از آنکه وصلت در نتیجه رجوع باشد یا در نتیجه نکاح جدید؛ به این صورت که مرد بعد از دو طلاق از همسرش در سومین طلاق وی، حق رجوعش را از دست می دهد و طلاق به صورت بائن در می آید.
نکته : رجوع با هر عملی ممکن است حاصل شود و شرایط خاصی برای آن در نظر گرفته نشده است اما با این حال ثبت آن الزامی است.
طلاق از طرف مرد یا طلاق از طرف زن یا طلاق توافقی
حق طلاق
حق طلاق چیست؟
در قوانین جمهوری اسلامی حق طلاق صرفا برای مرد تعریف شده است. بدین معنی که زوج هروقت بخواهد بدون ذکر دلیل خاصی میتواند دادخواست طلاق بدهد.
طلاق از طرف مرد چگونه است؟
برای درخواست طلاق از طرف مرد، باید تشریفاتی طی شود؛ هرچند طلاق در گذشته به عنوان یکی از حقوق مرد محسوب می شد اما امروزه رعایت این تشریفات الزامی است که در ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی نیز بر این نکته تاکید شده است:
مرد می تواند با رعایت شرایط مقرر در این قانون با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق همسرش را بنماید.
مرد برای این که همسرش را طلاق بدهد باید به دادگاه درخواست گواهی عدم امکان سازش بدهد و پس از آن درصورتی که به دادگاه ثابت کند که امکان ادامه زندگی مشترک برای او وجود ندارد، این گواهی به او اعطا می شود در این فاصله او باید در جلسات داوری شرکت کرده و همه حق و حقوق زن از جمله مهریه، نفقه نحله و از این قبیل را به او بپردازد.
در قوانین جمهوری اسلامی حق طلاق صرفا برای مرد تعریف شده است. بدین معنی که زوج هروقت بخواهد بدون ذکر دلیل خاصی میتواند دادخواست طلاق بدهد. لیکن در شرایطی خاص زوجه(زن) هم میتواند تقاضای طلاق نماید.
طلاق از طرف زن به دو طریق ممکن است: یکی این که وکالت در طلاق، یا در اصطلاح عرفی، حق طلاق داشته باشد و دیگری این که به استناد داشتن شرایط عسر و حرج یا شرایط دیگر، از دادگاه حکم طلاق بگیرد که در زیر هر کدام از این شرایط توضیح داده شده است.
طلاق با داشتن حق طلاق:
مرد می تواند به همسر خود وکالت بدهد که از او طلاق بگیرد، هر چند داشتن این وکالت به این معنی نیست که زن هر زمان که بخواهد می تواند از شوهرش طلاق بگیرد، بلکه باید همچنان تشریفات طلاق را طی کند.
عسر و حرج:
غیر از موادری که در عقدنامه از مصادیق عسر و حرج به آنها اشاره شده است، مثل وجود بیماریهای خاص در زوجه یا محکومیت های کیفری یا اعتیاد و … مهمترین و شایع ترین نوع درخواست طلاق از طرف زن در خصوص عسر و حرج شامل مواردی هست که در ادامه به توضیح آن می پردازیم.
طلاق با داشتن عسر و حرج یا شرایط دیگر در قانون پیش بینی شده است که زن می تواند در شرایطی از دادگاه بخواهد تا حکم طلاق او را صادر کند. این شرایط عبات است از این که مرد نفقه اش را نپردازد، شوهر بیش از چهار سال غایب باشد و یا این که موارد عسر و حرج وجود داشته باشد:
عسر و حرج چیست؟
به وجود آمدن وضعیتی که ادامه زندگی را برای زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد.
بنابراین عسر و حرج به معنای سختی و مشقت است بطور مثال روزهگرفتن بیمار موجب سختی و مشقت وی است در اینجا روزهگرفتن به واسطهی قاعدهی فقهی «نفی عسر و حرج» از دوش فرد بیمار برداشته میشود این مثال را مطرح کردیم که بگوییم عسر و حرج فقط در خصوص طلاق گرفتن مصداق ندارد و اینکه قانونگذار بهواسطهی عسر و حرج اجازه داده است که زوجه به زندگی مشترک پایان دهد بهخاطر همین قاعدهی «نفی عسر و حرج» است.
طلاق به دلیل عسر و حرج
طلاق به دلیل عسر و حرج چگونه است؟
در خصوص اثبات عسر و حرج به واسطهی سوءِ رفتار زوج، سوابق شکایت از زوج توسط زوجه یا احکام صادره در این خصوص احراز عسر و حرج توسط دادگاه سهلتر خواهد بود.
مواردی که در قانون بهعنوان مصادیق تمثیلی از مفهوم عسر و حرج نام برده شده است، عبارتند از:
- ترک زندگی خانواده توسط شوهر حداقل به مدت شش ماه متوالی یا ۹ ماه متناوب بدون عذر موجه
- اعتیاد شوهر به مواد مخدر یا ابتلای او به مشروبات الکلی و امتناع زوج از ترک آنها یا عدم امکان الزام شوهر به ترک آن در مدتی که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بوده است.
- محکومیت قطعی شوهر به حبس پنج سال یا بیشتر
- ضرب و جرح یا فحاشی یا هرگونه سوءِ رفتار مستمر زوج که عرفا با توجه به وضعیت زن قابل تحمل نباشد.
- ابتلای شوهر به بیماریهای صعبالعلاج روانی یا مسری یا هر عارضهی صعبالعلاج دیگر که زندگی مشترک را مختل کند مثل بیماری سارس یا ایدز.
اثبات عسر و حرج
نکتهی مهمی که برای تقاضای طلاق به واسطهی عسر و حرج باید بهیاد داشته باشیم؛ اثبات مصادیق عسر و حرج و احراز آن در دادگاه است تا قاضی را برای صدور حکم طلاق بهواسطه عسر و حرج مجاب کنیم برای مثال اثبات «ترک انفاق» که موجب تنگدستی و قرار گرفتن زن در وضعیت عسر و حرج می شود؛ با ادلهی متعدد (حکم قطعی مبنی بر الزام بر تأدیه نفقه، حکم قطعی کیفری مبنی بر ترک انفاق توسط زوج به استناد مادهی ۵۳ قانون حمایت از خانواده) امکانپذیر است.
در خصوص موضوع عسر و حرج بهواسطهی اعتیاد همسر که در بند دیگری ذکر شده است؛ چنانچه در این رابطه حکمی مبنی بر محکومیت زوج صادر یا پروندهی قضایی مطرح باشد یا استناد به سوابق بستری شدن زوج در کمپهای ترک اعتیاد، تمامی این سوابق ادلهای برای اثبات عسر و حرج به خاطر اعتیاد خواهد بود.
در خصوص اثبات عسر و حرج بهواسطهی سوءِ رفتار زوج، سوابق شکایت از زوج توسط زوجه یا احکام صادره در این خصوص احراز عسر و حرج توسط دادگاه سهلتر خواهد بود. زیرا برعهدهی مدعی (زوجه) است تا با تمسک بر ادلهی اثبات دعوی به اثبات امور موضوعی بپردازد و بتواند عسر و خود را در دادگاه ثابت کند و در این بین وجود احکام قضایی و کیفری راه را برای اثبات عسر و حرج هموارتر می کند.
در پایان باید اضافه کنیم که در طلاق به دلیل عسر و حرج لازم نیست که پول یا مبلغی از جانب زن به مرد پرداخت شود (طلاق زن بهواسطهی کراهت از شوهر با دادن مبلغی پول، طلاق خلع نام دارد) و این طلاق یعنی طلاق بهواسطهی عسر و حرج از جانب مرد قابل رجوع نیست.
طلاق توافقی
طلاق توافقی، یکی از اقسام طلاق بوده که در آن، زوجینی که قصد جدا شدن از یکدیگر را داشته، ابتدا بر سر مسائل مالی هم چون مهریه ، نفقه، اجرت امثل و اموال مشترک و مسایل غیر مالی همچون حضانت فرزندان بعد از طلاق، توافق نموده و سپس به دادگاه مراجعه می نمایند. دادگاه نیز با احترام به این توافق، چنانچه توافق بر خلاف مقررات آمره کشور نباشد، رای بر طلاق توافقی صادر نموده که این رای، گواهی عدم امکان سازش نامیده می شود.
ساده ترین و کم دردسر ترین نوع طلاق ، طلاق توافقی است که این روزها به دلیل رسیدگی و صدور رای در کوتاه ترین زمان ممکن، تبدیل به طلاقی رایج شده است . علاوه بر این ، طی کردن مراحل طلاق توافقی بدون نزاع و درگیری طرفین انجام شده واحتمال بروز اختلافات در آینده را به حداقل می رساند .
برخلاف آنچه که عموم مردم تصور می کنند در طلاق توافقی حتما لازم نیست زن مهریه خود را ببخشد و از حق و حقوق قانونی خود چشم پوشی کند، بلکه هر توافقی که بین زوجین صورت گرفته باشد معتبر است .
در طلاق توافقی، سازش و توافقی که میان زوجین انجام می گیرد، ممکن است در دفتر اسناد رسمی و به موجب یک سند رسمی صورت گرفنه، ممکن است با تنظیم یک سند عادی میان خود زوجین و تایید بعدی آن در جلسه رسیدگی محقق شده یا اینکه ممکن است زوجین در جلسه دادگاه رسیدگی به طلاق توافقی، توافق نموده و توافقات آن ها در صورت جلسه دادگاه قید گردد.
مهریه مالی است که قابلیت تملک داشته باشد و در عقد نکاح، مرد تعهد می کند که به زوجه بپردازد.
مطالبه مهریه از جمله دعاوی است که توسط زوجه بر حسب شرایط در اجراییات اداره ثبت یا دادگاه های عمومی خانواده مطرح می شود و شاما شرایط زیر است.
مهریه به هر میزانی قابل وصول می باشد ولی مطابق مقررات جدید اعمال ماده ۳ قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی و بازداشت مرد درخصوص مهریه صرفاً تا میزان ۱۱۰ عدد سکه بهار آزادی یا معادل آن میسر می باشد. اگر اموالی از زوج توقیف شود یا ایشان توانایی پرداخت داشته باشد بیش از ۱۱۰ سکه قابل وصول است. هرگاه زوجه در صدد وصول مهریه خود برآید می تواند با تقدیم دادخواست به همرا عقدنامه به دادگاه خانواده و یا درخواست از اداره اجرای ثبت اقدامات لازم را انجام دهد.
دعاوی مرتبط با مهریه موارد و شرایطی دارد که در ذیل به شرح توضیح داده می شود:
مطالبه مهریه چگونه است؟
چگونه می توانم مهریه خود را مطالبه کنم؟
مطالبه مهریه از جمله دعاوی است که توسط زوجه بر حسب شرایط در اجراییات اداره ثبت یا دادگاه های عمومی خانواده مطرح می شود و شاما شرایط زیر است.
میزان مهریه
میزان مهریه چقدر است؟
در قانون و شرع برای مقدار مهریه محدودیتی وجود ندارد و همانطور که در ماده ۱۰۸۰ قانون مدنی قید شده تعیین مهریه با توافق طرفین است.
تفاوت مهریه عندالمطالبه با عندالاستطاعه
مهریه عندالمطالبه چیست؟
مهریه عندالاستطاعه چیست؟
هرگاه زن، مهریه خود را زمان عقد ازدواج به صورت عند المطالبه شرط کرده باشد؛ به محض وقوع عقد ازدواج، مالک نیمی از آن می شود و با وقوع اولین عمل زناشویی نیز مالک نصف دیگر آن می شود. ولی چنانچه زن، مهریه خود را به صورت عند الاستطاعه شرط کرده باشد؛ فقط در صورت توانایی مالی مرد می تواند آن را مطالبه نمایند بنابراین توان مالی مرد را نیز باید به دادگاه اثبات نماید.
مهریه عندالمطالبه هر زمانی توسط زن قابل مطالبه است و ارتباطی با وضعیت مالی مرد ندارد ولی مطالبه مهریه عندالاستطاعه منوط است به توان مالی مرد به پرداخت مهریه.
تفاوت مهریه در عقد دایم و موقت (صیغه)
در نکاح موقت مهریه از شرایط صحت عقد است و باید به طور دقیق تعیین شود تا ازدواج به درستی واقع شده باشد و عدم تعیین و ذکر دقیق آن موجب باطل شدن نکاح موقت است؛ ولی در نکاح دایم عدم تعیین آن لطمه ای به صحت عقد وارد نمیکند.
تفاوت مهرالمثل با مهرالمسمی
اگر در زمان عقد طرفین بر سر مهریه توافق کنند و میزان آن را تعیین نمایند، مهرالمسمی به زن تعلق می گیرد. ولی چنانچه در زمان عقد تعیین نشده باشد و نزدیکی هم رخ داده باشد، مهرالمثل به زن تعلق می گیرد.
مهرالمثل بر اساس عرف محل و وضعیت خاص هر زن، از جمله تحصیلات، سن و شأن خانواده تعیین می شود. برخلاف مهرالمسمی که توسط طرفین و هنگام عقد تعیین می شود مهرالمثل توسط قاضی و بادر نظر گرفتن شرایط خاص زن تعیین می شود.
در شرایط زیر مهر المثل تعیین می شود:
- مهریه در زمان عقد تعیین نشده باشد.
- مهریه مبهم یا باطل باشد. (مثلا خلاف شرع باشد مثل مشروبات الکلی)
- مهریه ارزش مالی نداشته باشد. ( مثلا هوا )
- عقد به هر دلیلی باطل باشد اما زن از این موضوع آگاه نباشد .
- نزدیکی رخ داده باشد.
- مهریه تعیین نشده باشد و شوهر بعد از نزدیکی، زن را طلاق دهد.
حق حبس و مهریه
زن حق دارد تا دریافت کامل مهریه خود، از تمکین (انجام وظایف زناشویی) خودداری نمایند این حق در صورتی اعمال می شود که مهریه عندالمطالبه باشد.
مهریه در قبال گرفتن حق طلاق
چنانچه زن بخواهد بدون دلایل موجه قانونی از شوهر خود بدون رضایت او طلاق بگیرد، میتواند با بخشش تمام یا جزیی از مهریه خود در قبال گرفتن طلاق از همسر با او توافق کند. ولی در این خصوص هیچ قانونی وجود ندارد و شوهر نیز هیچ الزامی به دادن طلاق همسر خود در قبال بخشش مهریه ندارد.
طلاق غیابی و پرداخت مهریه
طلاق غیابی زن از شوهر خود، تأثیری بر گرفتن مهریه ندارد و حتی در صورت جداشدن غیابی نیز قابل مطالبه است.
فوت شوهر و پرداخت مهریه
هنگام فوت شوهر و در صورتی که نزدیکی بین آنها واقع شده باشد زن مستحق دریافت تمام مهریه و در صورت عدم انجام نزدیکی، مستحق نیمی از آن است که از اموال میت، قابل مطالبه است و فوت شوهر موجب از بین رفتن حق مطالبه مهریه نمی شود.
به روز بودن نرخ مهریه
مطابق ماده ۱۰۸۲ قانون مدنی: چنانچه مهریه وجه رایج باشد، متناسب با تغییر شاخص قیمت سالانه محاسبه می گردد. به این معنا که اگر مهریه پول باشد هر سال افزایش پیدا خواهد کرد.
برای محاسبه مبلغ مهریه خود به نرخ روز، از فرمول زیر استفاده می نماییم:
مبلغ مهریه درج شده در عقدنامه (عدد شاخصی که عقد در آن سال واقع شده تقسیم بر عدد شاخص سال جاری)
قانون ۱۱۰ سکه در مورد مهریه
در صورت مطالبه مهریه توسط زن و عدم پرداخت آن توسط شوهر، تنها به میزان ۱۱۰ سکه آن، ضمانت اجرای زندان دارد و در صورتیکه شوهر مالی به نام خود داشته باشد، زن میتواند با معرفی ان به دادگاه باقیمانده مهریه خود را وصول نماید.
کدام اموال شوهر قابل مطالبه به عنوان مهریه نیستند؟
طبق ماده ۲۴ قانون اجرای محکومیت های مالی موارد زیر جز مستثنیات دین به شمار رفته و قابل مطالبه به عنوان مهریه نیستند:
- مسکن مورد استفاده شوهر و خانواده و افراد تحت تکفل او
- اثاثیه ضروری زندگی
- وسیله نقلیه مورد استفاده ی در شأن شوهر
- کتاب ها و وسایل علمی و پژوهشی شخص
- وسایل و ابزار امرار معاش کسبه و پیشه وران
شرایط پرداخت قسطی مهریه
چنانچه زن مهریه خود را به اجرا گذارد و از دادگاه صدور اجراییه بگیرد، مرد ظرف یکماه از صدور اجراییه می تواند دادخواست اعسار دهد در غیر اینصورت حکم جلب او صادر خواهد شد. در صورتی که مرد در این بازه زمانی دادخواست اعسار دهد و پذیرفته شود؛ مهریه قسط بندی می شود و چنانچه پرداخت دو یا سه قسط به عقب بیفتد، حکم جلب مرد صادر می شود.
مهریه ” دین ممتازه است” به چه معناست؟
مهریه زن، جزء دیون ممتاز است؛ به این معنا که بر سایر بدهی های شوهر اولویت دارد. برای مثال: چنانچه شوهر فوت نماید و یا ورشکست شود؛ ابتدا از اموال باقیمانده او مهریه زن پرداخت می شود و سپس بدهی سایر طلبکاران و وراث.
ازدواج مجدد زن هیچ تأثیری بر حق مطالبه مهریه او ندارد و او کماکان می تواند مهریه خود را در خواست و وصول نماید و اصطلاحا گفته می شود مهریه جزء دیون ممتازه به حساب می آید.
نحوه مطالبه مهریه
طبق بخشنامه ای که رییس قوه قضاییه صادر کرده است؛ شیوه ی مطالبه ی مهریه تغییر پیدا کرده. قبل از این بخش نامه زن، می توانست با مراجعه به دادگاه دادخواست مطالبه مهریه خود را تقدیم کند اما من بعد از این، از مراجعه ابتدایی به دادگاه برای دریافت مهریه منع شده اید.
مراحل دریافت مهریه در سال ۱۴۰۰
- رفتن به دفتر ازدواجی که مهریه در آنجا ثبت شده است.
- درخواست صدور اجراییه برای دریافت مهریه به دفتری که مهریه را ثبت کرده است
- مراجعه به اداره ی ثبت اسناد و درخواست ممنوع الخروج کردن شوهر و توقیف کردن اموال او
- اگر مالی از او پیدا شود؛ مال مورد نظر توقیف می شود و به مزایده گذاشته می شود تا به میزان مهریه به زن پرداخت شود.
- اگر شوهر مالی نداشته باشد؛ ظرف دو ماه بعد، موضوع به دادگاه ارجاع داده می شود.
نفقه چیست؟
انفاق به معنی صرف کردن و نفقه اسمی است از انقاق که به معنی هزینه و خرج می باشد؛ نفقه در اصطلاح حقوقی عبارت است از تامین مایحتاج و هزینه های زوجه، فرزندان و سایر خویشاوندان و اقارب.
مطالبه نفقه یکی از دعاوی است که حسب مورد میتواند از طرف زن یا فرزندان یا بستگان نزدیک دیگر به طرفیت مرد مطرح شود که شایع ترین آن دریافت نفقه از جانب زوجه می باشد. در ذیل به بررسی معنای نفقه و دعاوی مربوط به آن می پردازیم.
انواع نفقه
هر چند قانون مدنی؛ تعریفی از نفقه ارائه نداده است اما انواع آن را بیان کرده که عبارتند از:
نفقه زوجه
نفقه ای است که شوهر ملزم است به همسر خود بپردازد. و یا به عبارت دیگر صرف هزینه خوراک و پوشاک و اثاث خانه و سایر هزینه ها متناسب با وضعیت زن.
نفقه زوجه عبارت است از صرف هزینه خوراک و پو شاک و اثاث خانه و سایر هزینه ها متناسب با وضعیت زن که از آثار عقد نکاح است. و بر اساس ماده ۱۱۰۶ قانون مدنی در عقد نکاح دایم شوهر را ملزم به انفاق زوجه نموده است و بر این اساس در نکاح موقت شوهر الزامی به دادن نفقه زوجه ندارد.
البته تحت شرایط ملزم است که در مباحث بعدی موارد و احکام آن بیان خواهد شد. این تکلیف به انفاق به دلیل این است که ریاست خانواده بر عهده مرد قرار گرفته این الزام از توابع ریاست شوهر بر خانواده است.
بر طبق قانون مدنی ایران و فقه اسلامی در پرداخت نفقه زوجه پرداخت نفقه متناسب با وضعیت زن است نه شوهر .مثلا اگر زن از طبقه ثروتمند هست شوهر ملزم است نفقه وی را متناسب با آن طبقه برای وی تهیه نماید مثلا اگر زن در آن طبقه خدمتکار داشته اند شوهر ملزم است برای وی خدمه استخدام نماید. و هم چنین است در صورتی که زن از طبقه فقیر یا متوسط باشد.
استحقاق نفقه زوجه و موانع استحقاق نفقه
مستفاد از ماده ۱۱۰۲ قانون مدنی این است که زوجه از تاریخی که عقد نکاح به طور صحیح واقع شد مستحق نفقه است. واین استحقاق تا زمانی ادامه دارد که شوهر سرپرست خانواده نامیده شود و پس از انحلال نکاح اصولا نباید تکلیفی به پرداخت نفقه داشته باشد.
اما در طی همین مدت انعقاد تا انحلال نکاح هم بر اساس ماده ۱۱۰۸ قانون مدنی در صورتی که زوجه از انجام وظایف زوجیت امتناع کند یا به اصطلاح عدم تمکین نماید مستحق نفقه نخواهد بود که به این امتناع از انجام تکالیف زوجیت توسط زوجه « نشوز » و به زنی که از انجام تکالیف زناشویی سرباز میزند «ناشزه» گویند.
نشوز به چه معناست ؟
البته عدم انجام وظایف زوجیت یا نشوز در صورتی مانعی برای دریافت نفقه است که موجه نباشد. مثلا اگر زن به جهت خوف بدنی یا مالی از اقامت در منزل شوهر امتناع کند این نشوز مانع استحقاق نفقه نیست.
و زوجه می تواند نفقه مدتی که در خانه شوهر بدین سبب اقامت نداشته مطالبه کند و یا زمانی که زن بخواهد از « حق حبس » خود استفاده کند به عبارتی به موجب ماده ۱۰۸۵ قانون مدنی زن می تواند در صورتی که مهریه او حال باشد تا مهریه او به وی تسلیم نشده است از انجام وظایف زناشویی خود امتناع کند به این عدم انجام وظایف در اصطلاح حقوقی « حق حبس » گویند و درطی این مدت نیز زن مستحق نفقه است.
شایان ذکر است که این حق حبس در صورتی است که زن قبل از دریافت مهریه به وظایف زناشویی خود در مقابل شوهر عمل کند و یا به عبارتی تمکین کند دیگر حق حبس ندارد.
نفقه در نکاح موقت
در نکاح منقطع یا موقت اصولاً شوهر ملزم به پرداخت نفقه نیست اما ماده ۱۱۱۳ قانون مدنی بیان می دارد در صورتی که پرداخت نفقه شرط شده باشد و یا عقد بر مبنا آن جاری شده باشد شوهر ملزم به پرداخت نفقه است از جمله مواردی که عقد نکاح موقت مبنی بر پرداخت نفقه در نظر گرفته می شود در صورتی است که نکاح موقت برای مدت طولانی باشد.
نفقه اقارب و خویشاوندان
نفقه ای است که اشخاص تحت شرایطی ملزم به پرداخت به برخی از خویشان خود می شوند. و یا به عبارت دیگر صرف هزینه خوراک و پوشاک و سایر هزینه های متعارف زندگی با توجه به وضعیت انفاق کننده است.
نفقه اقارب
یکی دیگر از انواع نفقه، نفقه اقارب است. اقارب جمع اقرب به معنای خویشان است و اقارب به معنی عام شامل سه دسته تقسیم می شوند که عبارتند از :
- اقارب نسبی : که منظور اقاربی هستند که یا از نسل یک دیگرند مانند پدرو مادر و فرزند که به آن خویشاوندان خط مستقیم گویند که در این خط قرابت شخص را با اجداد و جدات خود قرابت «خط مستقیم صعودی » و قرابت شخص و با نوادگان خود را قرابت « خط مستقیم نزولی » گویند. و یا قرابت به سبب داشتن نسل مشترک است مانند قرابت خواهر و برادر که هردو از یک نسل مشترک هستند که به این قرابت قرابت «خط اطراف» گویند.
- اقارب سببی : قرابتی است که در اثر نکاح به وجود می آید یعنی پس از عقد نکاح خویشان زن و شوهر نسبت به دیگری اقارب سببی محسوب می شود.
- اقارب رضاعی : قرابتی است که از رضاع یا شیر خوردن از یک زن به غیر از مادر طفل تحت شرایط معینی به وجود میآید که تنها از نظر حرمت نکاح در حکم قرابت نسبی است.
در میان اقارب فوق در این مبحث مقصود از اقارب اقارب نسبی است و در این میان هم تلکیف به انفاق تنها برای کسانی که قرابت آنها در خط مستقیم ( عمودی ) باشد. مقرر است به تعبیر دیگر نفقه اقارب بین اشخاصی وجود دارد که بعضی از آنها از بعضی دیگربه دنیا آمده باشند. براین اساس دو دسته از اقارب تلکیف به انفاق دیگری دارد که به بررسی آن می پردازیم.
الف – نفقه اولاد (خویشان خط مستقیم نزولی)
نفقه اولاد بر طبق ماده ۱۱۹۹ قانون مدنی به ترتیب بر عهده
۱- پدر
۲- اجداد پدری
۳- مادر
۴- اجداد و جدات مادری و جدات پدری است تکلیف به انفاق تسط هرکدام از اینها منوط به این است که طبقه قبلی وی نباشد یا توانایی پرداخت نفقه را نداشته با شد مثلا پرداخت نفقه اولاد توسط اجداد منوط به عدم وجود پدر و یا عدم توانایی وی در پرداخت نفقه است.
ب- نفقه پدر و مادر و اجداد (خویشان خط مستقیم صعودی)
بر طبق ماده ۱۲۰۰قانون مدنی نفقه ابوین بر عهده اولاد و اولاد اولاد است بر این اساس پرداخت نفقه ابتدا بر عهده فرزند بدون واسطه است و در این مورد فرقی میان فرزند دختر و پسر وجود ندارد و در صورت که فرزند بدون واسطه نباشد و یا تمکن مالی نداشته باشد این تکلیف بر عهده اولاد اولاد یا نوه است و نفقه پرداختی توسط اولاد یا اولاد اولاد به طور مساوی بین پدر و مادر تقسیم می شود.
تعدد منفق
ممکن است شخص واجب نفقه ای خویشانی اعم از صعودی و نزولی داشته باشد در اینجا سوال این است که چه کسانی ملزم به پرداخت نفقه شخص مستحق نفقه هستند ؟ و میزان سهم هر کدام چه قدر است؟
در پاسخ به این سوال باید گفت خواه تعدد منفق یا پرداخت کننده نفقه در یک خط باشند مثلا هم جد و جده مادری و هم جده پدری باشند و هردو تمکن مالی داشته باشند و یا تعدد منفق یا پرداخت کننده نففقه در هر دو خط صعودی و نزولی باشند مثلا مستحق نفقه هم فرزند و هم پدر متمکن داشته باشد پرداخت نفقه به صورت مساوی به عهده هر دو شخص منفق است.
تعدد مستحق نفقه
در صورت تعدد مستحق نفقه باید گفت در صورتی که فرد تمکن پرداخت خود و زوجه خود را داشته باشد و اقارب مستحق نفقه متعدد داشته باشد بر اساس ماده ۱۲۰۲ قانون مدنی باید اقارب خط نزولی را مقدم بر اقارب خط صعودی دانست.
مثلا اگر فردی فرزند مستحق نفقه و پدر مستحق نفقه داشته باشد نفقه فرزند مستحق نفقه مقدم است در صورتی هم که در این خط هم اقارب برخی با واسطه و برخی بدون واسطه باشند اقارب بدون واسطه بر اقارب با واسطه مقدمند و به همین ترتیب در اقارب باواسطه نزدیک نسبت به اقارب با واسطه دور تر مثلا بین اولادمستحق نفقه و اولاد اولاد یا نوه مستحق نفقه اولاد مقدم بر نوه است.
ضمانت اجرا نفقه اقارب و به ویژه فرزندان
ضمانت اجرای مدنی
مستحق نفقه می تواند برای نفقه آینده از طریق رجوع به دادگاه شخصی را که ملزم به دادن نفقه به وی است را اجبار به پرداخت نفقه کند و در صورتی که الزام به پرداخت ممکن نباشد ، طبق ماده ۱۲۰۵ اصلاحی قانون مدنی در صورتی که الزام به پرداخت نفقه ممکن نباشد از اموال منفق در اختیار واجب النفقه یا متکفل مخارج او قرار دهد.
ضمانت اجرا کیفری
در رابطه با ترک انفاق به موجب ماده ۵۳ قانون حمایت از خانواده سال ۱۳۹۱ هر گاه پرداخت کننده نفقه با وجود داشتن استطاعت مالی نفقه اقارب مستحق نفقه خود را ندهد به حبس تعزیری درجه شش محکوم می شود که حبس تعزیری درجه شش حبس بین شش ماه تا دو سال است البته این مجازات منوط به طرح شکایت توسط زوجه است و با گذشت او مجازات موقوف می شود.
الزام به تمکین
یکی از دعاوی خیلی شایع در دادگاه های خانواده، دعوای الزام به تمکین است که از طرف زوج مطرح می شود. در ذیل به بررسی این موضوع و شرایط آن می پرداازیم.
تمکین دو دسته است که شامل تمکین عام و تمکین خاص می شود؛
تمکین عام به این معناست که زن در زندگی مشترک از همسرش اطاعت کند و برای استحکام زندگی مشترک به مردش احترام بگذارد، حسن رفتار داشته باشد و به همسرش وفادار باشد و در منزلی که همسرش معین می کند سکونت نماید و اگر تمایل به اشتغال دارد شغلی را انتخاب کند که مخالف با شئون خانوادگی آنها نباشد و آراستگی ظاهری خود را در طول زندگی زناشویی حفظ کند. در تمام موارد گفته شده اگر مرد به زن نفقه پرداخت نکند و یا زندگی مشترک زن و مرد در یک منزل برای زن، ترس ضرر بدنی، مالی یا شرافتی داشته باشد زن می تواند تمکین نکند.
تمکین خاص ناظر بر روابط زناشویی بین زوجین است به طوری که زن می بایست با در نظر گرفتن عرف حاکم تمامی وظایف جنسی خود را در مقابل همسرش ایفا نموده و تا زمانی که عذر شرعی ندارد و یا احتمال انتقال بیماری مقاربتی وجود ندارد به انجام وظایف جنسی خود در مقابل همسرش عمل کند.
دادخواست الزام به تمکین چه شرایطی دارد؟
در صورتی که زن بدون دلایل قانونی به وظایف زناشویی خود در مقابل مرد عمل نکند و در اصطلاح ناشزه باشد قانونگذار این حق را به مرد داده است تا به اقامه دعوای الزام زن به تمکین و بازگشت به زندگی مشترک بپردازد. عموما در رویه قبل از ارائه دادخواست عدم تمکین مرد باید یک اظهارنامه برای همسرش ارسال کند و از او بخواهد تا به زندگی مشترک برگردد و بعد از آن در صورت عدم بازگشت همسرش دادخواست تمکین را از طریق دفاتر خدمات الکترونیک قضایی ارائه نماید. اگر زن برای عدم بازگشت و عدم تمایل به ادامه زندگی دلایلی ارائه نکند دادگاه زن را به تمکین الزام می کند و همین موضوع طلاق برای زن را دشوار خواهد کرد. البته مرد جهت تنظیم این دادخواست باید منزل و اثاثیه آن را آماده نموده و در صورتی که در دوران عقد قرار دارند آمادگی خود را برای تشریفات جشن عروسی اعلام دارد درغیر اینصورت به رد دادخواست الزام به تمکین محکوم خواهد شد.
زن ناشزه کیست؟
زن ناشزه به زنی گفته می شود که از همسرش تمکین نکند. یعنی وظایف خود را که قانون به عهده وی گذاشته است انجام ندهد. درواقع زن ناشزه زن نافرمانی است که بدون دلیل قانونی از تمکین عام و خاص در مقابل همسرش امتناع می کند و مرد در چنین شرایطی می تواند به او نفقه پرداخت نکند و الزام او را به تمکین از دادگاه بخواهد.
ارتباط تمکین و نفقه
اگر ازدواج زن و شوهر دائمی باشد مرد باید به زن نفقه بدهد. نفقه شامل مسکن، پوشاک، خوراک، اثاثیه منزل، هزینه های بهداشتی و درمانی و خدمه در صورت عادت یا نقصان می باشد و اگر مرد نفقه همسرش را پرداخت نکند این موضوع از سوی زن قابل پیگیری است و هم از حیث حقوقی و هم از حیث کیفری می تواند اقدام کند و زن در چنین شرایطی می تواند از همسرش تمکین نکند. اگر زن ابتدا اقدام کند و اثبات نماید که همسرش به او نفقه پرداخت نمی کند دعوای تمکین مرد رد خواهد شد.
ضمانت اجرای عدم تمکین
در صورتی که زنی از همسرش تمکین نکند مرد می تواند از پرداخت نفقه به او امتناع کند و از طریق مراجع قضایی جهت الزام وی به تمکین و بازگشت به زندگی مشترک اقدام کند. بعد از صدور حکم و قطعیت آن و اجرای آن، زن همچنان می تواند به منزل مشترک و تمکین از همسرش اقدام نکند و مجازاتی از این حیث برایش وجود نخواهد داشت اما برای طلاق خود دچار مشکل خواهد شد و همینطور مرد می تواند از طریق مراجع قضایی اجازه ازدواج مجدد خود را بخواهد. البته باید گفت که ترک زندگی مشترک توسط زن بدون دلیل قانونی از موارد اثبات عدم تمکین می باشد.
استرداد جهیزیه از جمله دعاوی است که توسط زوجه مطرح می شود و با توضیحات و شرایط ذیل قابل اعمال است.
جهیزیه شامل چه اموالی می شود؟
جهیزیه شامل مجموعه اموال و لوازم منزلی است که زن برای شروع زندگی مشترک با خود به منزل شوهر میآورد.
استرداد جهیزیه شرایط و مراحلی دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد:
معمولا رایج است که خانواده عروس یک لیست از جهیزیه تهیه میکنند که همان سیاهه است و این برگه به امضای شوهر و چند شاهد میرسد و نشانه این است که زوجه این اموال را با خود به منزل زوج آورده است. در این لیست قیمت، مدل و ویژگیهای هر یک از اقلام جهیزیه ذکر میشود. اصولا استرداد به راحتی صورت میگیرد و زن با درخواست از دادگاه خانواده و یا شورای حل اختلاف برای استرداد جهیزیه اقدام میکند.
در نقاط مختلف ایران برخی از اقلام جهیزیه توسط زوج تهیه میشود و در نهایت ممکن است در لیست جهیزیه این موارد ذکر شود. در زمان استرداد جهیزیه اگر زوج ثابت کند که این موارد را خودش خریداری کرده، زوجه نمیتواند آنها را بعنوان جهیزیه خود مسترد کند. نکته بعدی این است که ممکن است بعد از ازدواج لوازم جدیدی برای منزل خریداری شود و یا حتی جایگزین لوازم قدیمی شود، در چنین مواردی این وسایل جدید جزء جهیزیه نیستند و زوجه نمیتواند برای استرداد آنها درخواست بدهد. نکته بعدی مربوط به مواردی است که طلاهای عروس را جزءجهیزیه در سیاهه با ذکر گرم آنها مینویسند. جهیزیه تنها شامل وسایل زندگی است و این طلاها حتی اگر در سیاهه ذکر شود جزء جهیزیه نیست اما در هرصورت متعلق به زوجه و در تصرف اوست.
هزینه استرداد جهیزیه
جهیزیه در دست زوج امانت است و مالکیت آن متعلق به زوجه است. در نتیجه بعد از طلاق زوج باید این امانت را به صاحبش بازگرداند و در قبال استرداد آن رسید بگیرد. با این حال لازم به ذکر است که هزینه استرداد و جمعآوری، بستهبندی، حمل و جابجایی این لوازم به عهده زوجه است.
معمولا طبق تعرفه دستگاه قضایی هزینه استرداد حدود ۳ و نیم درصد از ارزش کل مال است. به شرط اینکه میزان ارزش مال مرقوم شده باشد.
مدت زمان استرداد جهیزیه
استرداد جهیزیه هزینه زیادی دربر ندارد و روند آن هم ساده و سریع است. زوجه تنها باید یک دادخواست ارائه کند و سیاهه جهیزیه را در صورت وجود به دادگاه ارائه کند تا ظرف یک یا دو ماه جهیزیه خود را دریافت کند. در نتیجه پروسه استرداد از زمان شروع و اقدام تا دریافت آن ممکن است ۱ یا ۲ ماه و در بدترین شرایط ۳ ماه طول بکشد.
استرداد جهیزیه زمانی صورت میگیرد که زوجین دیگر تمایلی به ادامه زندگی ندارند و درحال جدایی هستند. به همین دلیل زوجه که نتوانسته زندگی مشترک خود را ادامه دهد با طرح دادخواست از زوج میخواهد که تمام جهیزیه را مسترد کند. در برخی موارد ممکن است مرد برای استرداد اقدام کند و با طرح دادخواست به زوجه اعلام کند که قصد پس دادن جهیزیه را دارد، در اینصورت اگر زوجه از دریافت جهیزیه خودداری کند دادگاه میتواند با حکمی، جهیزیه را به امین بسپارد.
علاوه بر این، در مراحل طلاق توافقی استرداد با توافق و نظر طرفین انجام میشود و اصولا مشکل خاصی ندارد.
گاهی ممکن زوجه نگران اتلاف و از بین رفتن جهیزیه باشد. در این شرایط او بعد از ترک منزل همسرش ممکن است برای تامین اموال و حفظ آنها درخواست بدهد و تامین خواسته صادر شود.
بنابرین در طلاق توافقی با توافق جهیزیه استرداد میشود، در طلاق یکجانبه، زوجه با استناد به سیاهه برای استرداد جهیزیه درخواست میدهد و اگر زوج قصد طلاق زوجه را داشته باشد مکلف به استرداد و بازپس دادن جهیزیه است.
همانطور که پیش از این گفتیم، برای اعاده جهیزیه زوجه باید اظهارنامه و درخواست بدهد. شرایط استرداد به این شکل است که باید اموالی که زوجه با خودش به خانه همسر آورده هنوز موجود باشد و زن هنوز مالک این اموال باشد و حالا با خروج از خانه همسر اموال به تصرف زوج درآمده باشند، در این حالت زوجه برای استرداد دادخواست میدهد.
بعد از اینکه حکم استرداد صادر شد امکان اعتراض به آن وجود دارد. برای مثال ممکن است مرد در طول زندگی لوازم منزل جدیدی تهیه کرده باشد که در کنار جهیزیه زن از آنها استفاده شده باشد و یا حتی جایگزین آن شده باشد. در اینصورت اگر زن این اموال جدید را به عنوان جهیزیه خود به دادگاه معرفی کند، مرد با ارائه دلایل و شواهدی که حاکی از مالکیت خودش است، میتواند ظرف بیست روز به حکم استرداد صادر شده اعتراض کند.
حضانت
حضانت چیست؟
تعریف حضانت
منظور از حضانت و یا به تعبیر دقیق تر حق حضانت، حق نگهداری و مراقبت و بودن فرزند در کنار والدین است و منظور از ملاقات یا حق ملاقات امکان دیدن فرزند برای یکی از والدین است در فرضی که حضانت با دیگری است یعنی اگر پدر حق حضانت داشته باشد مادر نیز حق ملاقات خواهد داشت.حضانت و ملاقات از حق طبیعی افراد است و قواعد مربوط به آن آمره بوده و در صورت بروز اختلاف به حکم قانون گذار مراجعه می شود و عمل به توافق طرفین تا زمانی است که پدر و مادر (زن و شوهر) نسبت به نحوه اعمال آن تفاهم و توافق دارند.
منظور از حضانت یا حق حضانت فرزند حق هر یک از ابوین (پدر و مادر) برای داشتن فرزند در کنار خود است.حق حضانت هیچ ارتباطی با ولایت و قیمومیت یا مفاهیم این چنینی ندارد و فقط مختص به پدر و مادر است و پدربزرگ یا مار بزرگ یا عمه یا خله یا دایی یا عمو یا برادر و یا خواهر چنین حقی ندارند و در صورت فوت هر یک از ابوین حضانت به طور کامل به دیگری می رسد.
نحوه ملاقات فرزند از طرف زن یا مرد چگونه است؟
حق ملاقات که در کنار حق حضانت مطرح می شود و مورد بحث و طرح قرار می گیرد عبارت است از اینکه هر گاه به حکم قانون و یا بر اساس توافق زوجین یکی از والدین عهده دار حضانت باشد والد دیگر حق ملاقات یا به نحو توافق یا به حکم دادگاه را خواهد داشت.
حق حضانت و حق ملاقات فقط جنبه حق ندارد و تکلیف هر یک از ابوین هم هست یعنی در دوره ای که به حکم قانون یکی از والدین مسئول و ذیحق برای حضانت شناخته شده اگر والد دیگر هم ان را رد کرده و قبول نکند آن کسی که حق حضانت دارد مکلف به قبول حضانت نیز محسوب می شود و از این رو است که قانون گذار در ماده ۱۱۶۸ قانون مدنی نگهداری و حضانت اطفال را حق و تکلیف هر یک از ابوین دانسته است.
در هر حال نفقه فرزند از زمان تولد تا پایان تحصیل ( و حتی گاهی شاید بیشتر) به عهده پدر است پس در فرضی که مادر اعمال حق حضانت می نماید و نگهداری و تربیت فرزندان بر عهده مادر است پرداخت نفقه بر عهده پدر است.
۱- برای درخواست اعمال حق حضانت و گرفتن طفل از والد دیگر که اجازه اعمال این حق را نمی دهد و در این خصوص توافق هم نمی نماید فرد ذیحق به دادگاه خانواده مراجعه نموده و اعمال این حق را در قالب دادخواست حضانت یا دادخواست ملاقات از دادگاه صالح مطالبه می نماید.
۲- در صورت وجود فوریت امکان تقاضای رسیدگی فوری یا دادرسی فوری یا دستور موقت در این خصوص وجود دارد که در این قالب مدعی حق قبل از رسیدگی به اصل دعوا دستور موقتی را از دادگاه اخذ نموده و بطور فوری برای ملاقات یا اعمال حق حضانت، فرزند را نزد خود می برد.
۳- به حکم مقررات موجود والدی که حق حضانت با او است اگر به حق ملاقات والد دیگر احترام نگذارد و امکان آن را فراهم ننماید، دیگری حق سلب حضانت یا لغو حضانت به علت این تخطی و تخلف را خواهد داشت.هم چنین است در مورد کسی که حق ملاقات دارد و راس موعد فرزند را نزد صاحب حق حضانت بر نمی گرداند.
حضانت طفل (نگاهداری و تربیت فرزندانت وسط پدر و مادر) هم حق و هم تکلیف ابوین است و آنها بر اساس یک الزام قانونی موظف به انجام تکالیف مربوط به حضانت هستند. بنابراین زوجین مکلفند در طول زندگی مشترک با حمایت مادی و معنوی از فرزندان خود، شرایط مناسبی برای رشد و پرورش آنها ایجاد سازند و تا زمانی که آنها از یگدیگر جدا نشده اند و زنده هستند این امر بر عهده هر دو می باشد و شخص دیگری بر آنها تقدم ندارد.
آنچه که گفته شد زمانی است که حضانت با مانعی مواجه نشده باشد و پدر و مادر صلاحیت حضانت فرزند خود را داشته باشند و خطری کودک را تهدید نسازد. زیرا در صورت بروز مانع برای حضانت قانونگذار وارد عمل شده و می تواند پدر و مادر را از این حق قانونیشان محروم سازد. زیرا آنچه در حضانت طفل ملاک است مصلحت خود طفل می باشد.
قانونگذار در ماده ۱۱۷۳ قانون مدنی مقرر می دارد: “هر گاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر و مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه می تواند به تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او یا به تقاضای رئیس حوزه قضایی هر تصمیمی که برای طفل مقتضی بداند، اتخاذ کند.
- اعتیاد زیان آور به الکل، مواد مخدر و قمار
- اشتهار به فساد اخلاق و فحشاء
- ابتلاء به بیماری های روانی با تشخیص پزشکی قانونی
- سوء استفاده از طفل یا اجبار او به ورود در مشاغل ضد اخلاقی مانند فساد و فحشاء، تکدی گری و قاچاق
- تکرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف
گاهی ممکن است مردی؛ کودک متولد شده از همسرش را به خود منتسب نداند. چنین مسئله ای در فقه تحت عنوان نفی ولد شناخته شده است. در این صورت، مرد باید ضمن اقامه دعوای نفی ولد در دادگاه، با ارائه دلیلی؛ نسب طفل به خود را انکار نماید.
اثبات نفی ولد چیست؟
اثبات یا نفی ولد چگونه در دادگاه های خانواده مورد رسیدگی قرار می گیرد؟
در ادامه به شرایط طرح این دعوا و به ویژه بحث نفی ولد که خیلی رایج است می پردازیم.
بررسی نفی ولد
نفی ولد یا نفی نسب در مقابل قاعده و اماره فقهی فراش مطرح می شود.
اما اماره فراش چیست؟
قاعده ایست فقهی بر اساس حدیث نبوی: الولد للفراش و للعاهر الحجر. طبق این قاعده اگر کودکی متولد شود و در نسبیت پدر و فرزندی شک و تردیدی پیش آید اصل بر آن است که کودک متعلق به شوهر است.
از آن جا که حداقل و حداکثر زمان از ایجاد لقاح تا زایمان شش ماه تا ده ماه است، ماده ی ۱۱۵۸ قانون مدنی تصریح میکند: طفل متولد در زمان زوجیت ملحق به شوهر است مشروط بر اینکه از تاریخ نزدیکی تا زمان تولد کمتر از شش ماه و بیشتر از ده ماه نگذشته باشد.
عقد نکاح ممکن است به دلایلی منحل شود و در چنین موردی اگر کودکی متولد شود و از تاریخ ایجاد لقاح، بالای ده ماه نگذشته باشد و زن هم ازدواج مجدد نکرده باشد، بازهم کودک منتسب به مردی است که نکاحش منحل شده است. البته اگر زن ازدواج مجدد کند، کودک منتسب به شوهری است که ابویت بر آن ممکن تر است.
مثلا اگر از ازدواج و نزدیکی با همسر دوم کمتر از شش ماه از زمان تولد گذشته باشد، کودک منتسب به همسر اول است اما اگر فرض ابویت برای هردو مرد به یک اندازه باشد، بازهم با توسل به قاعده فراش، کودک منتسب به همسر دوم است.
دعوای نفی ولد به دعوایی گفته می شود که از سوی شوهر یا هر ذینفعی می تواند این دعوی را طرح کند. با این ادعا که فرزندی که در حال حاضر وجود دارد از رابطه آن مرد و زن مشخص ایجاد نشده و متعلق به این زن و شوهر نیست. و یا بالعکس. که در حالت اخیر دعوای اثبات نسب گفته می شود. طرح این دعوی غیر اط هرکدام از زوجین و فرزندان, از جانب اشخاص دیگر مثل جد پدری وی هم امکان پذیر می باشد. البته دعوای نفی ولد پس از طرح و پس از فوت شخصی که ادعای نفی ولد کرده، به طرفیت وراث او جریان می یابد. آنچه مسلم به نظر می رسد این است که هرگاه شوهر صریحا یا ضمناً اقرار به ابوت خود نموده باشد دعوی نفی ولد از او مسموع نخواهد بود.
نفی ولد، نفی نسب
در مورد زمان طرح دعوای نفی ولد باید خاطر نشان کرد: دعوی نفی ولد باید در مدتی که که عادتاً پس از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل برای امکان اقامه دعوی کافی می باشد اقامه گردد و در هر حال دعوی نفی نسب پس از انقضاء دو ماه از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل مسموع نخواهد بود. البته در موردی که شوهر مطلع از تاریخ حقیقی تولد طفل نبوده و تاریخ تولد را بر او مشتبه نموده باشند به نوعی که موجب الحاق طفل به او باشد و بعدها شوهر از تاریخ حقیقی تولد طفل مطلع شود مدت مرور زمان دعوی نفی، دو ماه از تاریخ کشف خدعه خواهد بود.
دعوای نفی ولد به طرفیت فرزندی که از طرف پدر خود (به ظاهر) و مادر این فرزند که که از جانب شوهر نفی شده است اقامه می گردد.
مصادیق دعوی نفی ولد:
۱- دعوایی که در آن نسب طفل مورد اختلاف است و خلاف اماره فراش مطرح می گردد هر چند تمام شرایط رابطه زوجیت وجود داشته باشد.
۲- دعوایی که طی آن شرایط تحقق اماره فراش مورد تردید قرار می گیرد مثل اینکه ادعای عدم زوجیت از جانب زوج مطرح شود یا ادعایی مبنی بر اینکه طفل در زمان زوجیت آنها متولد نشده است.
۳- دعوایی که در آن هویت طفل و نسب مادری او مورد تردید قرار می گیرد مانند ادعای عوض شدن طفل در بیمارستان.
لعان و نفی ولد از راهکارهای زوج برای رد الحاق فرزند به خود و نیز دادن نسبت زنا به زوجه اند. در لعان این امر طی مراسمی انجام می شود که در آن شوهر با سوگندهای ویژهای به زن خود نسبت زنا میدهد.